بدون عنوان
دیشب من استثنااً قبل سحر خوابیدم و هنوز خواب به چشمم نیومده.دیروز افطاری خونه مادربزرگم بودیم و ما طبق همیشه همزمان با اذون رسیدیم .امروز اگه خدا بخواد افطاری داریم و مامانم کلی استرس داره بخاطر اومدن یا نیومدن خالم و بچه هاش به مهمونی و این همه تدارک واسه افطاری ،خدا کنه همه چی به خیر بگذره ....
نویسنده :
اورانوس
3:37